وابستگی ناسالم

وابستگی ناسالم

انسانی به محض تولد اولین پیام‌های استقلال را از طبیعت دریافت می‌کنه مثل خوردن خوابیدن و نفس کشیدن مستقل اما برای انجام دادن هر کدام به حمایت و مراقبت مناسب احتیاج دارد به طوری که با وجود داشتن ابزار استقلال به تنهایی مهارت برآورده کردن نیازهاش رو نداره به این رابطه با والدین و به ویژه با مادر «هم وابستگی طبیعی یا وابستگی سالم» نامگذاری می‌کنیم ولی نوزاد هر چقدر بزرگتر میشه استقلال واقعی رو تجربه می‌کنه در اعمال و افکار و احساس و رفتارش و گاهی نافرمانی از الگوهای والدین در مسیر رشد و بلوغ از دستورات الگوها آموزش‌های خانه و مدرسه گروه همسن و ویژگی‌های خانوادگی و جنسیتی در شکل‌گیری شخصیت ما دخالت دارد، همانگونه که قدرت تفکر در ما رشد پیدا کند قادر خواهیم بود کم کم از وابستگی‌های روانی احساسی اعتقادی تا حدی رهایی یابیم و مدل‌های انتخابی خودمان را جایگزین کنیم اگر این تصمیمات بر پایه تفکر باشد این ویژگی‌ها را خواهد داشت:

۱- ناگهانی از روی هیجان نیست.
۲- از روی خشم نسبت به والدین و جانشینان آنها نیست.
3- آنچه جایگزین می‌شود مورد بررسی منصفانه و آگاهانه قرار می‌گیرد.
۴- روش ‌های جایگزین مورد ارزیابی مجدد قرار می‌گیرد بعد از به عمل درآوردن آنها
۵- و اگر به نتیجه برسد که روش قبلی اثرات مثبت بیشتری داشته و فقط نیازمند اصلاح بوده به خودش اعتراف می‌کند و ابایی از بازیابی روش قبلی ندارد.
۶- نتیجه خاصی رو دنبال می‌کند نه فقط فرار از الگوی قبلی

این مسیر سالم عزت نفس و خودباوری ما را افزایش می‌دهد.

خودباوری ما را از وابستگی‌های مسموم جدا می‌کند نه از همبستگی سالم و مطلوب

و اما وابستگی مثل اعتیاد است گاهی ما از والدین دوری فیزیکی می‌کنیم به افراد دیگر و گاهی به مدل‌هایی از ارتباط با آدم‌ها اعتیاد پیدا می‌کنیم مثل باج دادن، مراقبت بیش از اندازه، از خود گذشتگی یک طرفه، تایید طلبی مفرط، زیر فشار به او بردن خودمان و تحمل رفتارهای نادرست و بی مهری دیگران که همه این‌ها از همان وابستگی حل نشده و چرخش یافته نشئت می‌گیرد.
گاهی افراد با کار زیاد تفریح زیاد پول خرج کردن افراطی خوردن بی‌رویه، خرید کردن بیش از اندازه، دادن کادوهای بی تناسب به دیگران، این‌ها هم برای فرار از وابستگی است اما وابستگی حل نشده و فرد مورد وابستگی را تغییر داده با حداکثر قوا.

دوری کردن و بی‌مهری نسبت به والدین به عنوان نماد گذشته هم به رفع وابستگی‌های ما کمکی نمی‌کند و همانطور که گفتم تنها از طریق تفکر مستقل می‌توان با این مهم مواجه شد هرگاه بتوانیم با گذشته خودمان به خوبی کنار بیاییم، بپذیریم، بشناسیم، انس بگیریم و تغییر ایجاد کنیم روابطمون نه بر اساس فرار از وابستگی بلکه بر اساس احترام و مهربانی با خودمان ووالد درونمان صورت می‌گیرد و اندازه رابطه را در حد متناسب نگه داشتن و دادن و ندادن بعضی مجوزها بر اساس نظر بالغانه صورت می‌گیرد اینجا می‌توانیم بگوییم در مسیر مستقل شدن هستیم.

بی تعهدی، بی‌وفایی، بی‌مهری، بی‌قیدی، بی‌توجهی از ما فرد مستقل نمی‌سازد بلکه اینکه بدانیم کجا با چه کسی چه اندازه مهم است و چرایی از همش مهمتر که باید بهش پاسخ بدیم . . .

میتوانید این مطلب را به دوستان خود معرفی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که تابع Privacy Policy and Terms of Use است.

من با این شرایط موافق هستم .