شایسته بشردوست هستم مدرس دوره های خودشناسی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل (T.A)
داستان من خیلی خلاصه اینطور شروع شد که از کودکی به مطالعه علاقه داشتم و هرچی دم دستم بود میخوندم در نوجوانی این علاقه مندی بیشتر شد و راجع به خودم و آدمها زیاد فکر میکردم و مینوشتم، هر روز خاطره نویسی میکردم و از چیزهایی که دربارشون خونده بودم تو نوشتههام یاد میکردم حتی به شخصیتهای توی قصه ها و داستان ها هم فکر می کردم درست و غلطش را نمیدونستم ولی همیشه می فهمیدم که بعضی از آموزه های خانه، مدرسه و جامعه را دوست ندارم و جور درنمیاد ولی اکثراً به روی خودم نمی آوردم و خودم را قانع می کردم که همیشه اینجوری نمیمونه و یه روزی دیگه مجبور نیستم آنچه را که دلیلش را نمی فهمم انجام دهم رابطه ام با مدرسه خوب بود و همینطور با اهل خونه مشکل عمدهای نداشتم ولی همیشه احساس میکردم یه چیزایی به من تحمیل میشه تا . . .
ادامه درباره من